یازین العابدین
31 شهریور 1397
نظر دهید »
مهدی جان
31 شهریور 1397
مهـــــدي جان
با اينکه در حـوالي چشمم ندارمت
اما هميشه کنج دلــــــم دوست دارمت
اين جمعــــه هم نيامدي باز مثل قبل
اين هفته هم به خدا مي سپارمت?
تسلیت اهواز
31 شهریور 1397
تاسوعاو عاشورا حسینی
29 شهریور 1397
?ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ
?میخورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ،
?ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﮐﺮﺑﻼﺭﺍ،
? ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ،
?قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ،
?ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ،
?ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ،
?ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ،
?ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
?ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ،
?میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله
?ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ … ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ
فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد
???تاسوعــــا
???و عاشـورای
???حسینــی
???ایــــــام
???ایثــــــار
???عشـــــق
???بندگــــی
???وآزادگی
???برشـما
???دوستان
???عزیز و
???گرامی
???تسلیت
???بــاد
عاشورا
29 شهریور 1397
⚜️شعری زیبا⚜️
ارمنی بود و ارمنی زاده
ظرف خالی گرفت در دستش
آمد و توی صف نذری گفت:
" السلام علیک دردانه"
پچ پچی دور او به راه افتاد
عده ای خنده, عده ای مبهوت
زیر لب دختری غضب می کرد:
" مردک ارمنی دیوانه! "
سرخود را گرفت پایین تر،
بغض تلخی گرفت جانش را:
" من محب حسین و اولادش..."
" آشنایم, نه این که بیگانه "
صف دلواپسی جلو می رفت
ارمنی در دلش چه غوغا بود
روضه خوان از رقیه بانو خواند
از سه ساله میانه ویرانه
توی حال خودش پریشان بود
فکر بیماری پسر در سر
ناگهان مردی از سر صف گفت
شد تمام و نمانده یک دانه!
همه رفتند و ارمنی آمد
باقسم با گلایه و اصرار
زد عقب هرکسی جلوآمد
رفت با گریه , آشپزخانه
یک نگاهی به دیگ خالی کرد
گفت:باشد قبول آقاجان
من همانم که دیگران گفتند
" مردک ارمنی دیوانه! "
پای خود راگذاشت درکوچه
دلخور از خویش و ازندامت ها
دست رد خورده بود بر قلبش
رفت خانه چه نا امیدانه!
وسط دسته ظهر عاشورا
پسری با صلیب بر گردن
ناگهان ویلچرش زمین افتاد
و پسر روی پاش، مردانه...
السلام علیک دردانه....
السلام علیک دردانه....
اگه دلت لرزید،چشمات بارونی شد...
?التماس دعا